|
واقعه کربلا آزمایش بزرگی بود که خداوند متعال در جریان این واقعه، حضرت حسین رضی الله عنه را که نوه حضرت رسول و فرزند علی و زهرا و از اولیای خاص خدا بودند، مورد آزمایش قرار داد. آن هم به وسیله یزید که انسانی ظالم و نالایق بود و لیاقت رهبری مسلمانان را نداشت و وقتی روی کار آمد، آزمایش بزرگی برای مسلمانان بود.
یزید در تاریخ، دو حادثه تلخ را رقم زده و لکه ننگی در تاریخ اسلام بلکه در تاریخ بشریت از خودش باقی گذاشته است. یکی واقعه حره است. وقتی مردم با او بیعت نکردند او در مدینه لشکرهایش را بسیج کرد و به شهر مدینه و حرم نبوی حمله کرد و دست به جنایت زد. شهدای حره در بقیع، قبورشان جدا است و در یک چاردیواری هستند. انسان های پاک و وارسته زیادی در مدینه کشته شدند و بی حرمتی و تعدی و تجاوز به آنان شد و جنایاتی شد که سر همه انسان ها را پایین انداخت و کارهای یزید ضد انسانی بود.
واقعه دیگر در حکومت یزید، واقعه کربلا است که بر امام حسین و یاران صادقش اتفاق افتاد. امام حسین در کربلا برای جنگ نیامده بود. اگر برای جنگ می آمدند با هفتاد تن نمی آمدند و لشکری فراهم می کردند و می رفتند. حضرت امام حسین را اهل کوفه دعوت دادند و گفتند که یزید ناشایسته و نالایق است و به جای یزید باید فرزند صالح حضرت رسول این جایگاه را در اختیار بگیرد و او باید متولی امور اسلام و خدمت به مسلمین باشد زیرا حضرت حسین، مدیری توانا است که می تواند قسط و عدل را برپا سازد و در واقع این کوفیان بودند که امام حسین را دعوت کردند که بیایید و ما با شما بیعت می کنیم.
آنها با مسلم بن عقیل، نماینده حضرت حسین بیعت کردند و امام حسین را به صحنه آوردند. وقتی که عبیدالله بن زیاد، لشکر آماده کرد و برای مقابله با امام حسین آماده شدند، کوفیان عقب نشینی کردند و برای یاری امام حسین حاضر نشدند به قول و بیعتشان وفا کنند. یزیدیان خواستند امام حسین را اسیر کنند و امام حسین حاضر نشد این را قبول کند.
حضرت حسین در پاسخ به یزیدیان فرمودند: ذلت و خواری به ما راه ندارد. امام حسین انسانی آزاده بودند و حاضر نشدند اسیر شوند و فرمودند تا آخرین لحظه می جنگند ولی اسارت را قبول نمی کنند. ایشان فرمودند یا اجازه برگشت به مدینه را بدهید یا تا آخرین قطره خون با شما می جنگم و اسیر شما نمی شوم. آنها گفتند تنها راه، اسارت شما است. در نتیجه واقعه ای در کربلا به وجود آمد که تا قیامت هیچ کس آن را فراموش نمی کند.
شهادت، عزت و افتخار است و امام حسین با همه یارانش به درجه رفیع شهادت نایل شدند و به الله تعالی رسیدند و زندگی شهیدان را کسب کردند اما یزید و یزیدیان با حکومتشان ماندند و رسوا شدند و حیثیت خود و دیگران را بردند.
یزید دیری نماند و زیاد حکومت نکرد و مبتلا به مریضی شد و در جوانی مرد. جمیع کسانی که ظلم کردند به حضرت حسین و یارانش، خدا آنها را با ذلت و خواری برد و رسوا شدند. آنها انسانی را شهید کردند که افتخار جهانیان بود و همه جهانیان افتخار می کردند که چشمشان به جمال ایشان بیفتد.
چهره امام حسین(ع) به چهره حضرت رسول شبیه بود و وجودش تکه ای از وجود مبارک حضرت رسول و حضرت زهرا و حضرت علی بود. چه مسلمانی در دنیا بوده و هست که به امام حسین عشق نورزد و ایشان را دوست نداشته باشد؟ گاهی انسان فکر می کند و می گوید نفرین بر این زندگی و دنیایی که انسان بخواهد از سر چنان خون هایی رد شود، خون هایی پاک و بی آلایش، تا بتواند به حکومتش ادامه دهد.
فلسفه قیام امام حسین از نگاه شما چه بود؟
همه ما اعتقاد و ایمان داریم که قیام امام حسین برای عدالت و قسط و برقراری دین اسلام و خدمت به مردم بود و امام حسین زمانی قیام کرد که دید کار به دست انسان ناشایست و ناتوان افتاده است. کار در دست کسی است که شایستگی ندارد زمامدار مسلمین و امور مسلمین باشد. امام حسین برای کشورگشایی و حکومتداری قیام نکرد و هرگز این خیال را نیز نداشت. لیکن می خواست در دنیا عدالت و انصاف و خدمت اسلام انجام شود و اسلام و مسلمین ضایع و متضرر نشوند.
قیام امام حسین در جهت امر به معروف و نهی از منکر و در جهت خدمت به اسلام بود. در جهت خیر و در مقابل ظلم و استبداد و دیکتاتوریت بود و در مقابل کسی که حاضر نبود حرف کسی را بشنود و مشورت کند.
نظر اهل سنت و جماعت راجع به اهل بیت(ع) چیست؟
اهل بیت همگی به ویژه آنها که صحابی هم هستند، جایگاه خاصی در قلوب اهل سنت دارند و اهل سنتبه اهل بیت عشق می ورزد. در اهل سنت کسی نیست که محبت اهل بیت را در قلبش نداشته باشد . همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی، اهل بیت را دوست دارند و محبت اهل بیت جزو مشترکات مسلمانان است. حضرت علی و حسنین و حضرت زهرا، اینها جزو کسانی هستند که محبت و جایگاه خاص در دل های اهل سنت دارند و محبت صحابه و اهل بیت در حقیقت جزو ایمان ما محسوب می شود. اهل بیت و صحابه جزو مقدسات ما هستند و حرمت و ادب و محبت این بزرگان برای ما بسیار اهمیت دارد.
اگر در پایان صحبت خاصی دارید، بفرمایید؟
نکته مهم این است که حالا واقعه ای به نام کربلا پیش آمد و امام به شهادت رسیدند و این واقعه هم برای همه ناگوار است، اما ما مسلمانان باید به سیرت این بزرگان عمل کنیم. شهادت، مقاومت، شجاعت و مردانگی امام حسین(ع) برای ما الگو است.
ما باید به این پاکان اقتدا کنیم و سیرت این بزرگان را در زندگی پیاده کنیم. تنها یک محبت خالی که ما بگوییم خدا و رسول را دوست داریم و اهل بیت و صحابه را دوست داریم اما راه و سیرت آنها را دنبال نکنیم، هیچ کس ما را در این محبت تایید نمی کند.
شریعت اسلام نیز این محبت را قبول ندارد. انسان اظهار محبت با خدا و صحابه و اهل بیت بکند و احکام خدا و سیرت بزرگان را رعایت نکند؟ این محبت را شریعت و عقل هم قبول ندارد. وقتی راه آن بزرگان را قبول دارید باید از آنان تبعیت کنید.
نکته دیگر اینکه برخی از برادران شیعه ما فکر می کنند ما نسبت به اهل بیت بی تفاوت هستیم یا بی علاقه ایم و محبت نداریم. اینها چون از نزدیک نبوده و ندیده اند شاید این برداشت را دارند. اگر باشند، می بینند که در صحبت همه خطبا و سخنرانان ما ذکر و یاد اهل بیت هست و حضرت حسنین به عنوان سید جوانان اهل بهشت و حضرت زهرا به عنوان سیده و بی بی زنان اهل بهشت و حضرت علی همگی نامشان موجود است.
با این حال اگر ما عزاداری خاص برادران شیعه را انجام نمی دهیم این جزو مذهب ما است زیرا ما معتقدیم در مصیبت باید صبر کرد. "استعینوا بالصبر و الصلاه" و اگر عزیزان ما هم فوت می کنند، همینطور عمل می کنیم و توصیه به صبر و استقامت می کنیم. برداشت ما از دین همین است و اجتهاد ما با برادران شیعه متفاوت است. به اعتقاد ما باید تذکره این بزرگان و شجاعت و اخلاص آنان را ذکر کنیم و در زندگی پیاده کنیم نه در یک ماه بلکه در دوازده ماه باید چنین باشیم. ما به اهل بیت بی تفاوت نیستیم . کدام مسلمان است که از واقعه دلخراش کربلا ناراحت نباشد و جنایت عاملان آن را محکوم نکند؟ اگر ما لباس سیاه بر تن نداریم، برای فوت پدر و مادر خودمان هم لباس سیاه نداریم و این مسئله در فرهنگ و اعتقاد ما چنین است.
منبع رجانیوز |